تو درمونگاه یه آدم غریبه دو ساعت کنار دستت حرف نزده و تهش موقع خداحافظیش بگه این اواخر کرونا گرفته که عاشقی یادت بره . یعنی موقعی که داشت می رفت نگاش می کردم و آهنگ سلام آخر خواجه امیری تو محیط برام پخش می شد . لعنت بهتون وقتی کرونا گرفتین رو پیشونیتون بزنین کرونا گرفتین . چرا با من حرف زدی اصن ؟ اگه مُردم بدونین اون مقصره . یه خانوم تپلی که کافیشان قرمز داشت و موهاش زرد عقدی بود و دو تا بچه شم تو خونه خوابیده بودن .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت